داستان راه رویا

ساخت وبلاگ

فصل جدید زندگی من 

ی هدف بزرگ 

ی شروع محکم

داستان راه رویا...
ما را در سایت داستان راه رویا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sam8sam بازدید : 24 تاريخ : يکشنبه 21 آبان 1396 ساعت: 0:30

شادی یعنی یه رو بهت بگن آقای دکتر

داستان راه رویا...
ما را در سایت داستان راه رویا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sam8sam بازدید : 10 تاريخ : يکشنبه 21 آبان 1396 ساعت: 0:30

خوابیدن در هر شب آسان است ولی مبارزه با آن مشکل است.نشان دادن پیروزی آسان است ولی قبول کردن شکست مشکل است.حظ کردن از یک ماه کامل آسان است ولی دیدن طرف دیگر آن مشکل است.زمین خوردن با یک سنگ آسان است ولی بلند شدن مشکل است.لذت بردن از زندگی آسان است ولی داستان راه رویا...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان راه رویا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sam8sam بازدید : 3 تاريخ : يکشنبه 30 مهر 1396 ساعت: 21:34

در یک نگاه عاشق همدیگه شدیم شاید اون نگاه یک ثانیه هم نبود ولی معادلات دنیامو بهم زد ولی جدی نگرفتمبعد از تقریبا یک ماه که برگشتم دوباره دیدمش  و باز هم همون حس فردا خودمو خوشتیپ کردم  اونم خودشو خوشگل کرد  فردا ۵ ساعت حواسمون بهمدیگه بود از او داستان راه رویا...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان راه رویا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sam8sam بازدید : 30 تاريخ : يکشنبه 30 مهر 1396 ساعت: 21:34

صَبر کنیم برای یه معجزه که بهش معتقدیم یا تلاش کنیم خودمون بهش برسیم ؟ :)

از طرف پآئیزی

داستان راه رویا...
ما را در سایت داستان راه رویا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sam8sam بازدید : 21 تاريخ : سه شنبه 27 تير 1396 ساعت: 10:21

حدود 4 سال پیش از یه روانشناس پرسیدم :من خیلی بازی های  کامپیوتری رو دوس دارم ولی آدم هایی رو دیدم که به این بازی ها علاقه ای ندارند چطوری این لذت خودمو تغییر بدم  . اون روانشاس خیلی چیزای چرت و پرت گفت     چهار سال گذشت به کنکورم رسید تهش فهمیدم با گذشتن از لذت ها میشه به اونا بی اهمیت شد  واقعا هم داستان راه رویا...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان راه رویا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sam8sam بازدید : 8 تاريخ : سه شنبه 27 تير 1396 ساعت: 10:21

@H_TexT بخونش قشنگه  دوتا رفیق بودن دوران سربازی باهم بودن اسم یکیشون علی بچه تهران اسم اون یکی محمد بچه آبادان این دوتا خیلی باهم رفیق بودن طوری که ازهم نمیتونستن جدا بشن و همه جا باهم بودن میرسه آخر سربازی، دمه در پادگان وقتی میخواستن ازهم جدا بشن همدیگرو بغل میکنن با اشک دمه در محمد میگه علی هرم داستان راه رویا...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان راه رویا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sam8sam بازدید : 14 تاريخ : سه شنبه 27 تير 1396 ساعت: 10:21

We could hide away in daylight We go undercover, wait out the sun Got a secret side in plain sight Where the streets are empty, that’s where we run   Everyday people do everyday things but I Can't be one of them I know you hear me now, we are a different kind We can do anything   We could be heroes داستان راه رویا...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان راه رویا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sam8sam بازدید : 36 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 22:43

-من پریشان ترم از
آنچـہ تو مے‌پندارے ؛

شدہ آیا تـہ یڪ شعر
ترڪ بردارے …!

 @banooiebneshan

داستان راه رویا...
ما را در سایت داستان راه رویا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sam8sam بازدید : 15 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 22:43

یک روز داشتم به مورچه ای نگاه میکردم که لنگ لنگان روی زمین راه میرفت به خدا گفتم :من و این مورچه شبیه هم هستیم هردوی ما دیگه نمی تونیم راه بریم گریه کردم گفتم خدا  مگه تو قاد نیستی یه کارب بکن ناگهان چشمم به پشت مورچه افتاد مورچه بال داشت خدا گفت:من به تو هم چیز هایی دادم که به هیچکس ندادم تو خودت ا داستان راه رویا...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان راه رویا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sam8sam بازدید : 5 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 22:43